دربارهٔ ما

«جمهوری فلسفه و ادبیات» نام و ایدئالش‌ را برای اندیشه‌ورزی و کار از ایدۀ جمهوری ادبیات (Respublica Literarum) گرفته است. جمهوری ادبیات سرزمینی تخیّلی بود؛ سرزمینی بدون مرز یا با مرزهایی به وسعت اندیشۀ آدمیان. شهروندان این سرزمین همگی دست‌کم به دو زبان سخن می‌گفتند: لاتینی (که از ۱۵۰۰ تا حدود ۱۶۵۰ زبانِ تمام دانشوران اروپایی بود) و فرانسوی (که در مطبوعات و محافل شهری کم‌کم جای لاتینی را می‌گرفت). جمهوری ادبیات نه دولتی داشت و نه پایتختی. در جهانی آکنده از سلسله‌مراتب اجتماعیِ صلب و دیرپا، شهروندان جمهوری ادبیات همه با هم برابر بودند و اگر یکی از آنان آوازه‌ای بیش از دیگران می‌یافت، همه آن را محصول کوشش شخصی‌اش می‌دانستند، نه برآمده از بخت و اقبال، مواهب انحصاری یا موروثی، یا چیزهای دیگری از این دست.

شهروندان جمهوری ادبیات یک‌دیگر را از روی نشانه‌های معیّنی می‌شناختند، بدون آن‌که هیچ‌یک گذرنامۀ آن سرزمین خیالی را در جیب داشته باشد. مهم‌ترین این نشانه‌ها شورِ آموختن بود و احترام به انسان چنان‌که هست. هر زن یا مرد جوان یا پیری، مستقل از آن‌که در کجای سلسله‌مراتب اجتماعی، اقتصادی، یا سیاسی قرار گرفته باشد، می‌توانست مجوّز ورود به جمهوری ادبیات را دریافت کند، کافی بود لاتینی، یا یونانی، یا عبری، یا عربی آموخته باشد؛ یعنی به‌نحوی نشان داده باشد که شورِ آموختن دارد. چنین کسی می‌توانست در سرتاسر اروپا در دیدار با هر دانشوری (از جان لاک در لندن تا جیامباتیستا ویکو در ناپل) قهوه‌ای بنوشد و ساعتی گفت‌وگو کند.

جهان ما جهان متخصّصان است. از مهندسی تا ریاضیات و از فلسفه تا نقد ادبی، موفقیت امری است کاملاً تخصصی: تعریف دقیق یک مسئله (غالباً بسیار جزئی) و ارائۀ راه‌حلّی برای آن در قالبی روشن و با ساختاری مشخّص. اهل تخصّص عمدتاً ساکنان جهان مدرن‌ا‌ند. جهانی که در آن هر زن یا مرد دانش‌آموخته‌ای کارکردی معیّن دارد با دانش‌نامه‌ای در دست که با آن به‌رسمیّت شناخته می‌شود. حال آن‌که فرزانگانی چون نیوتن و لایب‌نیتس (در مقام دانشوران ایدئال از منظر جمهوری ادبیات) هم اهل تخصّص بودند و هم اهل فضل. هدف جمهوری ادبیات والاتر از پروردن شهروندانی صرفاً متخصّص بود. غرض آن بود که شهروندان این جمهوری، علاوه‌بر بهره‌مندی از تخصّص در حوزه یا حوزه‌هایی معیّن از دانش بشری، بتوانند در افق‌هایی وسیع‌تر بیندیشند، میان موضوعات یا حوزه‌های متفاوتِ دانش پیوند برقرار کنند، و از مجموع این‌ها بصیرتی فراچنگ ‌آورند که انسان را در زندگی بر زمین یاری کند؛ زندگی در کلیّت خود، با تمام تناقض‌ها، تنش‌ها، و نیز چیزهای دل‌پذیرش.

«جمهوری فلسفه و ادبیات» در جست‌وجوی چنین فضایی است. فضایی که در آن شهروندانِ یک جمهوری خیالی بتوانند از موضعی برابر، با حفظ همۀ تفاوت‌ها و اختلاف‌نظرهای بنیادین خویش، با هم کار کنند و از هم بیاموزند. فلسفه حوزه تخصّصی دست‌اندرکاران «جمهوری فلسفه و ادبیات» است. منظورمان از «ادبیات» هم بسیار شبیه است به برداشت شهروندان جمهوری ادبیات از این واژه، یعنی نامی برای نمایندگی کردن تمامی شاخه‌های علوم انسانی.

«جمهوری فلسفه و ادبیات» دست هر شهروند تازه‌ای را با اشتیاق می‌فشارد.

...
...