دیوید کِی. لوئیس (۲۰۰۱-۱۹۴۱)

| | 689 کلمه

 

دیوید لوئیس، فیلسوفِ آمریکایی، مدرکِ دکتری خود را در سال ۱۹۶۷ از دانشگاهِ هاروارد و تحتِ‌نظر ویلارد کواین گرفت. او از ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۰ استادِ دانشگاه کالیفرنیا، لس‌آنجلس (UCLA) و از سالِ ۱۹۷۰ تا زمانِ مرگِ نابه‌هنگامش در سال ۲۰۰۱ استادِ دانشگاه پرینستون بود. آثار او در بسیاری از حوزه‌های فلسفی آثار مهم، کلاسیک، و اثرگذاری بوده است. درادامه، شرحی کوتاه از مهم‌ترین آرای او در برخی از این حوزه‌ها ارائه و فهرستی کوتاه از آثار اصلی او در آن حوزه‌ها معرفی می‌شود.

 

۱. فلسفۀ ذهن

در فلسفۀ ذهن لوئیس از دیدگاهی کارکردگرایانه و مادی‌انگارانه دفاع می‌کند. دیدگاه او کارکردگرایانه است، به این معنا که قائل است که حالاتِ ذهنی براساسِ نقش‌های علّی معمولشان تعریف می‌شنود و مادی‌انگارانه است، به این معنا که معتقد است آن‌چه درواقع این نقش‌های علی را ایفا می‌کند حالاتی فیزیکی است.

کارکردگرایی لوئیس در فلسفۀ ذهن نمونه‌ای از رویکردِ عام‌ترِ لوئیس است به تعریفِ مفاهیمِ نظریه‌ای. از نظرِ او، چنین مفاهیمی همگی به‌صورتِ کارکردی و با کاربستِ جملاتِ رمزی بر نظریه‌ای که آن مفاهیم در آن معرفی شده‌اند تعریف می‌شوند. از نظر لوئیس، درموردِ حالاتِ ذهنی، این نظریه همان دیدگاهِ عرفی یا روان‌شناسی عامیانه است که در زبانِ روزمره به‌کار می‌رود.

برخی از مهم‌ترین آثار لوئیس در فلسفۀ ذهن از این قرارند:

An Argument for the Identity Theory (1966)

Psychophysical and Theoretical Identifications (1972)

Mad Pain and Martian Pain (1980)

Desire as Belief (1988)

 

۲. فلسفۀ زبان و زبان‌شناسی

یکی از مهم‌ترین مساهمت‌های لوئیس در فلسفۀ زبان نظریۀ قرارداد (convention) اوست. این نظریه ریشه در نظریۀ باز‌ی‌های فون نیومان و مورگنستین دارد. از نظرِ لوئیس، قراردادها راه‌حل‌هایی دل‌خواهانه برای مسائلِ هماهنگی (coordination) در یک گروه‌‌اند که به این دلیل تداوم می‌یابند که منافعی مشترک را در گروه تأمین می‌کنند. از نظر لوئیس، این باید بخشی از معرفتی مشترک درمیانِ اعضای گروه باشد که افراد ترجیح می‌دهند از آن قرارداد پیروی کنند، مشروط بر این‌که دیگران هم پیروی کنند.

در معناشناسی (semantics)، لوئیس از دیدگاهی صوری دفاع می‌کند که معنای عبارات ساده را معادلِ توابعی می‌داند از نمایه‌ها (indices) به مصادیق (extension). این نمایه‌ها شاملِ عناصری از سیاق کاربرد یک عبارت و جهان‌های ممکن‌اند. معنای عباراتِ مرکب را ترکیبِ معنای عباراتِ ساده‌تر تعیین می‌کند. مطابقِ این دیدگاه، مصداقِ جمله‌های خبری ارزش صدق آن‌هاست. جمله‌ای تحلیلی است که ارزشِ آن در هر نمایه‌ای صدق باشد.

برخی از مهم‌ترین آثار لوئیس در فلسفۀ زبان و زبان‌شناسی از این قرارند:

Convention (1969)

General Semantics (1970)

Languages and Language (1975)

Scorekeeping in a Language Game (1979)

 

۳. متافیزیک و منطق وجهی

لوئیس مهم‌ترین مدافعِ واقع‌گرایی وجهی (modal realism) است. مطابقِ نظرِ لوئیس، جهان‌های ممکنِ دیگر و اشیاء موجود در آن‌ها، درست مثل جهان ما، هویاتی واقعی و انضمامی‌اند. این جهان‌ها، از لحاظِ علّی، از هم‌دیگر کاملاً مجزا هستند. بر این اساس، او معناشناسی‌ای برای منطقِ وجهی ارائه‌ می‌کند که مطابقِ آن هر شیء حداکثر در یک جهان ممکن وجود دارد و لذا صحبت از این‌همانی اشیا در جهان‌های ممکن مختلف بی‌معناست.

از نظرِ لوئیس، ویژگی‌ها عبارت‌اند از مجموعۀ همۀ اشیایی که آن ویژگی‌ها را در جهان‌های ممکنِ مختلف دارند. یک گزاره نیز مجموعۀ جهان‌های ممکنی است که آن گزاره در آن صادق است.

برخی از مهم‌ترین آثار لوئیس در متافیزیک و منطق وجهی از این قرارند:

Counterpart Theory and Quantified Modal Logic (1968)

On the Plurality of Worlds (1986)

 

۴. فلسفۀ منطق و فلسفۀ علم

لوئیس معناشناسی‌ای صوری ارائه می‌دهد برای احکامِ شرطی خلافِ واقع (counterfactual). مطابقِ معناشناسی لوئیس، یک حکم شرطی خلافِ واقع صادق است، اگر تالی آن در همۀ جهان‌های ممکنی که مقدمش در آن‌ها صادق است و تا‌جایی‌که صدقِ مقدم اجازه می‌دهد به جهانِ بالفعل شبیه‌اند صادق باشد. بر این اساس، لوئیس تحلیلی از علّیت ارائه می‌دهد که براساس آن c علتِ e است، اگر این شرطی خلافِ واقع صادق باشد: اگر c‌ رخ نداده بود، e رخ نمی‌داد.

لوئیس هم‌چنین استدلالی ارائه می‌دهد که نشان می‌دهد احتمال‌های شرطی را نمی‌توان براساسِ احتمالاتِ هیچ نوع شرطی‌ای توضیح داد.

برخی از مهم‌ترین آثار لوئیس در فلسفۀ منطق و فلسفۀ علم از این قرارند:

Counterfactuals (1973)

Causation (1973)

Probabilities of Conditionals and Conditional Probabilities (1976)

 

  • اشتراک‌گذاری