نگاهی کوتاه به اخلاق جنگ

| | 1453 کلمه

War of the Worlds (Frank Mason, 1963)

نگاهی گذرا به تاریخ بشر به‌وضوح نشان می‌دهد که جنگ و خشونت بخشی جدایی‌ناپذیر از حیات انسانی بوده است. افراد و گروه‌های انسانی، هم‌چون قبائل، امپراطوری‌ها، و دولت-ملت‌ها، در طول تاریخ بشر برای اهداف مشروع و نامشروع خود از گزینۀ جنگ و خشونت استفاده کرده‌اند. اما توسل به جنگ و خشونت همواره مستلزم از بین رفتن جان و مال انسان‌ها، به‌خصوص انسان‌های بی‌گناه، است و به همین دلیل، گروهی از متفکران و فلاسفه متمایل به دیدگاه صلح‌گرایی1 درباب مشروعیت یا عدم مشروعیت جنگ شده‌اند. این متفکران در حالت کلی توسل به جنگ و خشونتِ کُشنده برای حل مناقشات بین افراد و گروه‌های انسانی را نامشروع می‌دانند و به همین دلیل از حضور در جنگ و یا خدمت سربازی امتناع کرده و فعالیت اجتماعی خود را متمرکز بر مخالفت با جنگ و خشونت می‌کنند (Fiala, 2023).[۱]

در نقطۀ مقابلِ این دیدگاه، دیدگاهی موسوم به واقع‌گرایی2 قرار دارد. مطابق دیدگاه واقع‌گرایی، جنگ ماهیتاً قابل‌مهار با قیود اخلاقی و حقوقی نیست. در غیاب قیود اخلاقی و حقوقی، تصمیم‌گیری درباب ورود به جنگ و نحوۀ جنگیدن از طرف گروه‌ها صرفاً براساس منافع گروه انجام می‌شود (Frowe, 2023, p. 99).

اما دیدگاه سومی درباب نسبت اخلاق و جنگ هم موجود است. این دیدگاه، که «به نظریۀ جنگ عادلانه»3 موسوم است، را می‌توان موضعی در میانۀ دو دیدگاه پیش‌گفته دانست (Lazar, 2020). مدافعان این دیدگاه ازطرفی هم‌چون صلح‌گرایان جنگ را قابل داوری اخلاقی می‌دانند اما مانند بیش‌ترِ مردم عادی، توسل به جنگ و خشونت را در شرایط خاصی مشروع می‌دانند؛ ازطرف‌دیگر، هم‌چون واقع‌گرایان، تمسک به جنگ را در برخی مواقع اجتناب‌ناپذیر می‌دانند، اما این اجتناب‌ناپذیریِ جنگ در شرایطی خاص را به‌معنای امتناع امکان داوری اخلاقی درباب ورود به جنگ و شیوۀ جنگیدن نمی‌انگارند، بلکه جنگیدن را تنها اگر یک‌سری شرایط یا قوانین اخلاقی درباب شروع و نحوۀ جنگیدن رعایت شوند، به‌لحاظ اخلاقی موجه می‌دانند (برای دیدن آرای برخی مدافعان معاصر نظریه‌های جنگ عادلانه بنگرید به Lazar, 2020؛ Frowe, 2014؛ Frowe, 2023؛ McMahan, 2004؛ McMahan, 2009؛ Walzer, 2006[1977]).[۲]

نظریه‌پردازان جنگ عادلانه عموماً قوانین اخلاقی حاکم بر جنگ را به دو گروه تقسیم می‌کنند:[۳] گروه اول شامل قوانین و شرایط اخلاقی حاکم بر مشروعیت شروع جنگ است.[۴] شرایط زیر معمول‌ترین و موردتوافق‌ترین شرایطی هستند که مدافعان دیدگاه جنگ عادلانه برای مشروعیت اخلاقی ورود به جنگ ذکر می‌کنند:

  1. داشتن دلیل موجه4
  2. متناسب بودن5
  3. ضرورت/ آخرین گزینۀ موجود بودن6
  4. وجود شانس معقول برای موفقیت7
  5. آغاز جنگ توسط یک اتوریتۀ مشروع8

بنابر دیدگاه مدافعان نظریات جنگ عادلانه، تنها زمانی شروع و یا ورود به جنگ اخلاقاً مجاز است که تمامی شرایط فوق برآورده شده باشند. درغیراین‌صورت، شروع یا ورود به جنگ اخلاقاً روا نیست.[۵] این‌که چه فهم و تفسیری از هریک از این شرایط درست و اخلاقاً قابل‌دفاع است البته سؤال بسیار مهمی است و یکی از محل‌های نزاع جدی در ادبیات فلسفۀ اخلاق جنگ معاصر را تشکیل می‌دهد.

گروه دوم از قوانین و شرایط اخلاقی که مدافعان نظریات جنگ عادلانه برای بررسی اخلاقی جنگ پیش‌نهاد می‌کنند قوانین و شرایط حاکم بر شیوۀ جنگیدن است.[۶] این فلاسفه تأکید دارند که حتی اگر فرد و یا گروهی از افراد به‌لحاظ اخلاقی مجاز به استفاده از خشونت و درگیری در جنگ باشند، یعنی تمامی شروط پیش‌گفته درباب مشروعیت آغاز جنگ بر وضعیتی که در آن قرار دارند صدق کنند، کماکان باید این جنگ را به‌نحوی انسانی و اخلاقی و کنترل‌شده انجام دهند. این امر که گروهی قربانی تجاوز واقع شده‌اند و برای دفعِ این تجاوز چاره‌ای جز توسل به جنگ و خشونتِ کُشنده ندارند به‌هیچ‌وجه واکنش‌های لجام‌گسیخته و استفاده از ابزارها و شیوه‌های ناپسند در جنگ توسط این گروه را مجاز نمی‌سازد. هِلِن فْرُو قوانین حاکم بر شیوۀ جنگیدن را به چهار گروه تقسیم می‌کند:

  1. شرایطی که مشخصاتِ جنگ‌آوران9 و افراد غیر نظامی10 را تعیین می‌کنند؛
  2. شرایطی که اهداف مشروع در حملات نظامی را تعیین می‌کنند؛
  3. شرایطی که محدودۀ تاکتیک‌های نظامی مشروع و نوع سلاح‌های مجاز را مشخص می‌کنند؛
  4. شرایطی که نحوۀ برخورد با اسرای جنگی را مشخص می‌کنند (Frowe, 2023, p. 103).

درصورتی‌که یکی از طرف‌های جنگ یک یا چند تا از شروط تعیین‌شده برای شیوۀ جنگیدنِ درست را رعایت نکند، مرتکب فعلی غیراخلاقی شده است، حتی اگر طرفِ برحقِّ جنگ باشد و تصمیمش برای ورود به جنگ شرایط لازم برای آغاز جنگ را برآورده کرده باشد. همانند گروه نخست، این‌که این شرایط دقیقاً چطور باید فهم شوند یکی از محل‌های نزاع بین فلاسفۀ اخلاقی است که در حوزۀ اخلاق جنگ فعالیت دارند.[۷]

این‌که آیا این دو گروه از قوانین و شرایط حاکم بر جنگ از هم مستقل‌اند یا خیر یکی دیگر از محل‌های نزاع عمده بین فلاسفۀ مدافع نظریات جنگ عادلانه است. گروهی از فلاسفه به استقلال این دو گروه از هم اعتقاد دارند.[۸] مطابق نظر این فلاسفه، حتی جنگی را که آغاز کردن آن مشروع نبوده می‌توان به‌نحوی مشروع جنگید. در طرف دیگر فلاسفه‌ای قرار دارند که این دو گروه از قوانین و شرایط اخلاقی را از هم مستقل نمی‌دانند. مطابق نظر این گروه، جنگی را که آغاز آن نامشروع بوده نمی‌توان به‌نحوی مشروع جنگید؛ فلذا هر عملِ رزمندگانِ طرفِ نامشروعِ جنگ نامشروع است، حتی اگر اعمال آن‌ها شرایط ذکرشده در گروه دوم را برآورده کنند.[۹]

این نوشته مروری بسیار کوتاه بر برخی از موضوعات موردبحث در حوزۀ فلسفۀ اخلاق جنگ معاصر است. علاقه‌مندان برای آشنایی بیش‌تر با موضوع می‌توانند به منابع معرفی‌شده مراجعه کنند. به‌طور خاص Lazar (2020) و Frowe (2023) دو منبع مقدماتیِ بسیار عالی در این زمینه هستند که نویسندگان آن‌ها جزو مهم‌ترین فلاسفۀ صاحب‌نظر در حوزۀ اخلاق جنگ‌اند و برای شروعِ مطالعه در این زمینه بسیار مفیدند.


[۱]

Fiala, A. (2023). 'Pacifism,' The Stanford Encyclopedia of Philosophy, Edward N. Zalta & Uri Nodelman (eds.), URL = https://plato.stanford.edu/archives/fall2023/entries/pacifism.

[۲]

Lazar, S. (2020). 'War,' The Stanford Encyclopedia of Philosophy, Edward N. Zalta (ed.), URL = https://plato.stanford.edu/archives/spr2020/entries/war;
Frowe, H. (2014). Defensive Killing, Oxford University Press;
Frowe, H. (2023). The ethics of war and peace: an introduction. Taylor & Francis.
McMahan, J. (2004), ‘The ethics of killing in war’, Ethics 114, 693–733;
McMahan, J. (2009). Killing in War, Oxford: Oxford University Press;
Walzer, M. (2006 [1977]), Just and Unjust Wars: A Moral Argument with Historical Illustrations, 4th edition, New York: Basic Books.

[۳] حوادث ناگوار پس از پایان جنگ‌های آمریکا در عراق و افغانستان منجر به تأملات فلسفی درباب قوانین اخلاقی ناظر بر چگونگی پایان جنگ و مدیریت حوادث پس از آن شد. درپی این تأملات، گروه سومی از قوانین اخلاقی توسط فلاسفه برای داوری اخلاقی درباب نحوۀ پایان دادن جنگ و مدیریت حوادث پس از آن پیش‎نهاد شده است. به این گروهِ سوم از قوانین اخلاقی ناظر بر جنگ که خیلی متأخرتر از دو گروه ذکرشده در این مقاله مطرح شده‌اند اصطلاحاً قوانین jus post bellum یا عدالت پس از جنگ گفته می‌شود (Lazar, 2020؛ Frowe, 2023).

برای مطالعۀ بیش‌تر در این مورد، بنگرید به Frowe 2023: ch. 12.

[۴] به این قوانین در ادبیات فلسفه اخلاق جنگ قوانینِ jus ad bellum یا عدالتِ جنگ گفته می‌شود.

[۵] برای توضیح بیش‌تر، بنگرید به فصل سوم از Frowe (2023) و قسمت سوم از Lazar (2020)

[۶] به این قوانین در ادبیات فلسفه اخلاق جنگ قوانینِ jus in bello یا عدالت در جنگ گفته می‌شود.

[۷] برای بحث بیش‌تر به فصول 5 تا 11 از Frowe (2023) مراجعه کنید.

[۸] تاجایی‌که نگارنده اطلاع دارد، Walzer (2006 [1977]) شاخص‌ترین و تأثیرگذارترین فیلسوف در دوران معاصر معرفی می‌شود که چنین نظری دارد.

[۹] به‌نظر نگارنده، Jeff McMahan شاخص‌ترین و تأثیرگذارترین فیلسوفی است که چنین دیدگاهی دارد و در آثار متعدد خود که برخی از آن‌ها در متن ذکر شدند به صورت‌بندی و دفاع از این دیدگاه پرداخته است.

  1. pacifism 

  2. realism 

  3. just war theory 

  4. just cause 

  5. proportionality 

  6. necessity/ last resort 

  7. reasonable chance of success 

  8. legitimate authority 

  9. combatants 

  10. civilian 

  • اشتراک‌گذاری